Web Analytics Made Easy - Statcounter

یک اقتصاددان با تأکید بر اینکه تورم در ایران دارای دو ریشه فنی و نهادی است که در بعد فنی ریشه اصلی پولی است، گفت: نقطه آغازین تورم مربوط به دوره‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ است و طولانی‌ترین و مستمرترین دوره تورم را از سال ۱۳۹۷ به بعد تجربه کرده‌ایم.

به گزارش خبرنگار اقتصادی ایران اکونومیست، عباس علوی راد دارای دکترای تخصصی علوم اقتصادی (از هندوستان)، فوق‌لیسانس علوم اقتصادی و لیسانس اقتصاد بازرگانی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی دوره تخصصی کوتاه‌مدت خود در تحقیقات در علوم اجتماعی و بازرگانی را در سیدنی استرالیا گذرانده است.

وی با بیان اینکه در ایران به‌پشتوانه ارزهای نفتی تورم به آینده پرتاب می‌شود معتقد است هر زمان این ارزآوری دچار مشکل شده است، مشکلات تورمی بیش از هر زمان خودنمایی کرده است.

علوی راد با تأکید بر اینکه رشد نقدینگی در تمام 50 سال اخیر از رشد واقعی اقتصاد بیشتر بوده است، (و این‌که تورم در ایران دارای دو ریشه فنی و نهادی است که در بعد فنی ریشه اصلی پولی است) کنار بعد فنی تورم به بعد نهادی و نقش مجلس در اضافه کردن تسهیلات تکلیفی و... به بودجه بدون توجه به منابع پایدار و مطمئن برای آن اشاره می‌کند و یادآور می‌شود: در بحث فنی و نهادی، دولت و نهادهای تصمیم‌ساز مرتبط با مهار تورم را مسئولیت‌پذیر نسبت به سیاستها و کارکردشان نمی‌بینیم.

او بر این باور است که مسئولیت‌ناپذیری بانک مرکزی عامل اصلی مشکلات تورمی در کشور است.

علوی راد با تصریح به اینکه 'به‌خلاف باور عده‌ای تناقضی در شعار سال نمی‌بینیم' می‌گوید: گامهای مهار تورم در ایران اول خاموش کردن شعله‌های انتظارات تورمی و دوم کم کردن فاصله رشد نقدینگی و رشد اقتصادی است.

وی تأکید می‌کند که به‌شدت با روشهای تهاجمی و دستوری برای مهار تورم مخالف است و معتقد است که در آرمانی‌ترین حالت و سناریوی ممکن در اسفند 1402 ممکن است به نرخ تورم 25درصدی رسید، در عین حال که به دولت هشدار می‌دهد که از دادن وعده‌های ناشدنی برای مهار تورم پرهیز کند.

او با تأکید بر اینکه 'با دلار 4200تومانی به رکورد تورم رسیدیم و حدود 60 میلیارد دلار رانت توزیع کردیم'، می‌گوید: به‌جای قیمت‌گذاری از مبانی علم اقتصاد و تجارب دنیا برای مهار تورم یاری بگیریم.

نظرات علوی راد را مرتبط با راهکارهای مهار تورم در ایران در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی در ادامه می‌خوانید.

ریشه‌های تورم دورقمی و تب هلندی در دهه 50

تورم بالا و دورقمی در ایران از کی شروع شد؟ تاریخچه تورم دورقمی در کشور ما به چه سالهایی برمی‌گردد؟

نگاهی به داده‌های تورمی موجود در ایران از سال  1315 تا 1400 که از سوی بانک مرکزی منتشر شده است، نشان می‌دهد که صرف‌نظر از دوره 1319 تا 1322 که همزمان با جنگ جهانی دوم و تورم‌های بالای آن زمان بوده است، به‌طور مشخص نشانه‌های تورم مخرب به دهه 1350 در ایران برمی‌گردد، دقیقاً دوره‌ای که شوک نفتی در دنیا رخ داد و دلارهای نفتی به ایران سرازیر شد.

وقتی تورم را در این دوره نسبت به دهه 1340 مقایسه می‌کنیم متوجه تحولی عظیم در تورم در این دهه 50 می‌شویم. از 1352 تا 1356 میانگین نرخ تورم 15.6 درصد بوده که نسبت به میانگین دهه 40 که نرخ تورم 2.6 درصد بوده، 6 برابر شده است.

وقتی عواملی را که خالق تورم هستند، نگاه می‌کنیم، به‌روشنی مشخص می‌شود سنگ‌بنای مشکلات از جنبه تورمی از همان دهه 50 است.

همچنین رشد نقدینگی به‌طور میانگین در دهه 1340 نزدیک به 20 درصد بوده و در دهه 50 یعنی 6 یا 7 سال قبل از انقلاب به 40 درصد می‌رسد که 2 برابر افزایش دارد.

در دهه 50 با افزایش شدید قیمت نفت و ورود ارزهای حاصل از صادرات نفت و تبدیل آنها به ریال و تزریق به اقتصاد، عملاً سنگ‌بنای بودجه‌های مبتنی بر ارز نهاده شد و شروع تب هلندی در دهه 50 اتفاق افتاد.

بر این اساس، اگر در بررسی تورم‌های دورقمی و فزاینده در کشور از دوره جنگ جهانی دوم صرف‌نظر کنیم، نقطه آغازین تورم‌های دورقمی مربوط به دوره‌های 1352 تا 1357 است.

تورم در ایران ریشه پولی دارد با ارزآوری نفتی، تورم به آینده پرتاب می‌شود

دلایل و ریشه‌های تورم در ایران کدامند؟

بحث تورم از جنبه فنی در کشورهای مختلف جهان تجربه شده است و تجارب ارزشمندی به‌لحاظ مبانی علم اقتصاد و کارکردهایی که نظام‌های اقتصادی مختلف برای مقابله با این پدیده به‌کار گرفته‌اند وجود دارد. دلایل مختلفی برای تورم در ایران شناسایی شده است که در واقع می‌توان گفت به‌لحاظ فنی و در یک اجماع، ریشه اصلی تورم در ایران پولی است، به‌زبان ساده، ما در تمام 50 سال گذشته به‌دلایل مختلف بیشتر از رشد اقتصادی، حجم نقدینگی را رشد دادیم، چنین مسئله‌ای در هر نقطه عالم می‌توانست سبب تورم شود، البته این تنها عامل در ایران نیست.

گاه صحبت می‌شود در زمان‌هایی رشد نقدینگی بالا بوده ولی تورم مهار شده است، به هر تقدیر این نکته، اصل ماجرا و پولی بودن ریشه پولی را زیر سؤال نمی‌برد.

ما یک کشور نفتی هستیم و نفت را صادر می‌کنیم و ارز آن را تبدیل به ریال و در عمل به‌واسطه ارزهای نفتی، تورم‌ها را به آینده پرتاب می‌کنیم یا آن را با تأخیر روبه‌رو می‌کنیم،
هر کاری که در این مسیر رخ می‌دهد به تعویق انداختن تورم است. شواهد اقتصاد ایران به‌ویژه در دهه 1390 نشان می‌دهد هربار که دچار مشکلات ارزآوری می‌شویم قابلیت به تعویق انداختن تورم را از دست می‌دهیم و درست در همین مواقع تورم و شوک‌های آن بیش از همیشه خودنمایی می‌کند،
از این جمله می‌توان به سال 1397 به بعد اشاره کرد یعنی زمانی که آمریکا از برجام خارج شد و قابلیتهای ارزآوری کشورمان از دست رفت و طولانی‌ترین و مستمرترین دوره تورمی ایران دقیقاً در همین دوره شکل گرفت. تورم در سال 1401 از سوی بانک مرکزی 46 درصد  گزارش شده است، از سال 1397 تا 1401 یک دوره تورمی را با میانگین 42 درصد تجربه کردیم.

بر این اساس تورم در بعد فنی دارای ریشه پولی است و در تمام این 50 سال رشد نقدینگی به‌طور قابل ملاحظه‌ای از رشد واقعی اقتصاد بیشتر بوده است که تمام دولتها نیز به آن واقف بودند و در یک فرایند تکراری این خطای سیستماتیک را ادامه دادند.
منظور از دولتها تمام قوا و نهادهایی را شامل می‌شود که سیاست‌ها و کارکردهایشان می‌تواند جنبه فنی مهار تورم را زیر سؤال ببرد، به‌طور مثال، وقتی بانک مرکزی که از استقلال نسبی برخوردار نیست، حیاط خلوت دولت می‌شود، دولت به‌محض اینکه با کسری بودجه روبه‌رو می‌شود به‌سراغ منابع آن می‌رود و شواهد و مستندات موجود نیز نشان می‌دهد که به‌دفعات این مسئله به‌اشکال مختلف رخ داده است، اینها فقط برخی از مصادیق ارتباط جنبه فنی تورم با کارکردهای نهادی است.

از سوی دیگر در کارکردهای نهادی، با کارکرد مجلس روبه‌رو می‌شویم، مجلس‌های محترم در تمام این سال‌ها وزن بودجه‌های سالانه دولت‌ها را در جریان بررسی و تصویب بالا برده‌اند و تسهیلات تکلیفی و... را روی شانه دولت و سیستم بانکی گذاشته‌اند، بدون اینکه در نظر داشته باشند منابع پایدار و مطمئن آن کجاست، این یکی دیگر از مصادیق کارکردهای نهادی است که کاملاً با بحث فنی مرتبط می‌شود،
بر این اساس تورم در ایران یک ریشه فنی و یک ریشه نهادی دارد. متأسفانه در بحث فنی و نهادی، دولت و نهادهای تصمیم‌ساز نسبت به سیاست‌ها و کارکردهای خود نسبت به خلق تورم‌های فزاینده و مستمر در کشور مسئولیت‌پذیر نیستند.

عدم‌استقلال بانک مرکزی عامل اصلی مشکلات تورمی است

اگر کسری بودجه، استقراض از بانک مرکزی با چاپ پول، افزایش حجم نقدینگی، خلق پول توسط بانکها، حذف یارانه‌ها، رشد قیمت انرژی و مدیریت ضعیف بازار ارز بخشی از دلایل تورم در ایران باشند به‌نظر شما دلیل اصلی کدام است؟

عامل اصلی را عدم مسئولیت‌پذیری بانک مرکزی می‌دانم، این مسئولیت‌ناپذیری نیز ناشی از عدم استقلال بانک مرکزی و سلطه مالی از جانب تمام دولتها بر سیستم بانکی است، به‌طوری که این سلطه به‌اشکال مختلف اجازه نداده است بانک مرکزی رسالت‌های اصلی خود را به‌درستی ایفا کند، دولت کسری بودجه دارد به‌سراغ منابع بانک مرکزی می‌رود، بانکها دچار ورشکستگی ترازنامه‌ای می‌شوند از منابع این بانک اضافه‌برداشت می‌کنند و اینها همگی التهاباتی به سیستم بانکی و اقتصاد وارد می‌کند. نمایندگان محترم مجلس در ادوار مختلف تکالیفی فراتر از استانداردهای بانکی و توان مالی بانکها به آنها تحمیل می‌کنند که خود مشکلاتی را ایجاد می‌کند، به این ترتیب در عمل بانک مرکزی نمی‌تواند مسئولیت‌پذیر باشد که بخشی از این مسئولیت‌ناپذیری به محیط داخل و بخشی نیز همان‌طور که اشاره شد به بیرون از این بانک مربوط است.

از سال 1980 که تمام کشورهای جهان به این سمت می‌رفتند که بانک‌های مرکزی خود را مسئولیت‌پذیر کنند و تورم را کاملاً مهار کنند (البته دوره کرونا و تبعات آن یک دوره خاص است)، ما از 1970 یعنی سال‌های 1351 در جهت عکس دنیا حرکت کرده‌ایم و دوران رهاشدگی بانک مرکزی خود را آغاز کرده‌ایم و گواه این مدعا روندی است که در خصوص رشد نقدینگی، نرخ تورم، بدهی دولتها و... داشته‌ایم.

بانک‌های مرکزی در تمام کشورهای دنیا دو مسئولیت مهم دارند؛ یک استحکام قیمتها و مهار تورم و دوم حفظ ارزش پول ملی. در کشور ما در مجموع عوامل درونی و بیرونی مؤثر بر کارکردهای فنی بانک مرکزی سبب شده است در عمل بانک مرکزی نتواند مسئولیت‌پذیر باشد و رسالت‌های اصلی خود را به‌درستی انجام دهد، در واقع یکی از دلایل اصلی تورم در ایران عدم مسئولیت‌پذیری بانک مرکزی است.

در مهار تورم؛ گام اول خاموش‌کردن شعله‌های انتظارات تورمی گام دوم کم‌کردن فاصله رشد نقدینگی و رشد اقتصادی

در وضعیتی تورمی چطور می‌توان قیمت کالاها و خدمات را کنترل کرد که تولید آسیب نبیند؟ آیا قیمت‌گذاری دستوری راهکاری برای کنترل تورم در کشور است؟

اول اینکه با قیمت‌گذاری دستوری به هیچ عنوان موافق نیستم، جدا از بحث‌های فنی تورم، ما این مسیرها را بارها طی کرده‌ایم و گواه این مدعا نیز تشکیلات نهادی، آیین‌نامه‌ها و... ایجاد دستگاه‌هایی همچون تعزیرات و... بوده است، اگر این روش‌ها جوابگو بود که الآن نباید به این سطح از تورم می‌رسیدیم.

من یک سؤال دارم و آن این‌که؛ به‌واقع فلسفه دلار 4200 تومان چه بود؟ آیا جز این بود که ارز ارزانتر بدهیم تا قیمت کالاها را مدیریت کنیم؟ چه شد که در همین مدت به بالاترین رکوردهای تورمی رسیدیم، آنچه در عمل رخ داد این بود که حدود 60 میلیارد دلار رانت توزیع کردیم، بله، با این روش‌ها نتیجه نگرفتیم، اگر کسی نظری جز این دارد ادله و مستندات ارائه کند و از روش دستوری دفاع کند. به‌نظر من لازم است یک‌بار برای همیشه از این روش‌ها دست بکشیم و برای مهار تورم به مبانی علم اقتصاد و تجارب جهان رجوع کنیم. درست است که هر کشوری ساختاری اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متفاوتی دارد و نمی‌توان نسخه واحدی به‌طور کامل برای مهار تورم در همه کشورها ارائه کرد ولی در مجموع اجماع قابل‌قبولی وجود دارد که راهگشاست.

بانک مرکزی تورم سال 1401 در ایران را 46 درصد گزارش نموده است، بدون تردید این نرخ بسیار بالایی است. برای مهار چنین نرخ تورمی من اصلاً موافق روش‌های تهاجمی نیستم، به‌نظر من نه می‌شود و نه بهینه بودن آن محرز شده است که در عرض 6 ماه یا یک سال نرخ تورم را یک‌رقمی کرد یا حتی به 20 درصد رساند.

دولت وعده‌های ناشدنی برای مهار تورم ندهد به‌شدت با روشهای تهاجمی و دستوری برای مهار تورم مخالفم در آرمانی‌ترین حالت و سناریوی ممکن در اسفند 1402 ممکن است به نرخ تورم 25درصدی رسید برای حل مشکلات تورمی باید از دانش متخصصان و تجارب جهان بهره گرفت

برای مهار تورم ابتدا باید شعله‌های بلند انتظارات تورمی را پایین آورد و خاموش کرد، این کار نیاز به طی گامهایی دارد که به‌سرعت نمی‌شود انجام داد. ما در شرایط خاص قرارداریم. فرسایشی شدن مسئله برجام، تأثیرات مسائل داخلی و... در مجموع محیط اقتصاد ایران را ناآرام کرده‌اند، واقعیت این است که نسبت به پیش‌ِرو و آینده فضای شفافی در اقتصاد ایران وجود ندارد.

حل مشکلات تورمی در چنین فضایی زمان‌بر است و نسخه‌های تهاجمی اصلاً جوابگو نیست، نباید در این شرایط وعده‌های ناشدنی و آرمانی دهیم چراکه در نهایت به بی‌اعتباری سیاست‌گذاران، دولت و کل حاکمیت منجر می‌شود، کما اینکه پیش‌بینی‌های بین‌المللی نیز نشان نمی‌دهد که بتوان نرخ تورم را طی امسال به‌شدت پایین آورد.

در پایان سال 1402 به‌شرط اینکه هیچ تکانه ارزی یا شوک و... نداشته باشیم و نرخ تورم ماهانه به‌طور میانگین یک درصد در نظر گرفته شود، در ایده‌آل‌ترین و آرمانی‌ترین حالت ممکن و با خوشبینانه‌ترین سناریوها به تورم حدود 25درصدی خواهیم رسید.

به هر تقدیر گام اول در مسیر مهار تورم، ابتدا مهار انتظارات تورمی و در گام دوم رفتن به‌سراغ ریشه‌های پولی تورم است. در گام دوم بسیار مهم است که بتوانیم حجم نقدینگی را طوری مدیریت کنیم تا رشد آن از رشد اقتصادی خیلی بالاتر نرود. چطور می‌شود که میانگین رشد اقتصادی در دهه 90 صفر باشد و میانگین رشد نقدینگی 28 درصد باشد و با این حال تورم هم نداشته باشیم؟ امکان‌پذیر نیست، البته رشد نقدینگی متناسب با رشد اقتصادی در قالب بهینه‌یابی‌های هدفمند در سیاست‌های پولی و تورم هدف‌گذاری‌شده به هیچ عنوان مشکل‌ساز نیست و لازم نیست هراسی از آن داشت.

من به‌خلاف نظر عده‌ای، قائل به هیچ تعارضی در شعار سؤال یا همان مهار تورم و رشد تولید نیستم، می‌توان تورم 46درصدی فعلی را با جلوگیری از تأثیرات منفی شدید بر رشد تولید در ایران مدیریت کرد، این مسئله را علم اقتصاد و تجارب جهان نشان داده است، معتقدم در شرایط فعلی برای حل مشکلات تورمی باید از دانش متخصصان و تجارب جهان بهره گرفت.

حذف صفرها از پول ملی از نظر کارکردهای فنی تأثیری در تورم نخواهد گذاشت

تجربه کشورهای دنیا در مهار تورم بالا چیست و چه راهکارهایی را برای کنترل تورم در پیش گرفتند؟ برخی کشورها با افزایش شدید تورم و کاهش ارزش پول ملی، اقدام به حذف چند صفر از پول کرده‌اند، آیا چنین پیشنهادی در کشور ما قابل اجراست؟

از سال 1980 به بعد اکثر کشورهای دنیا تلاش کردند تورم‌های تک‌رقمی را هدف‌گذاری کنند و اتفاقاً موفق هم شدند. طی 40 سال اخیر دنیا دوره آرام تورمی را طی کرده است که بین 4 تا 5 درصد و در برخی کشورها زیر 4 درصد نیز تجربه شد، این دستاورد بدون تردید محصول مسئولیت‌پذیری بانک‌های مرکزی در کشورهای مختلف جهان برای استحکام قیمت، مهار تورم و حفظ ارزش پولی ملی آنها بوده است.

این مسئولیت‌پذیری بانک‌های مرکزی در دنیا در سایه استقلال سیاسی یعنی هدف‌گذاری سیاست‌های پولی بدون دخالت دولت‌ها و استقلال انتخاب ابزارهای سیاست‌گذاری پولی نظیر نرخ بهره و در مجموع قاعده‌گذاری به‌جای صلاحدیدها، تورم‌های هدف‌گذاری‌شده یک‌رقمی را محقق کردند.

این مسئله تا قبل از کرونا به‌خوبی صورت می‌گرفت و با همه‌گیری کرونا شوک عظیمی رخ داد و تبعاتی برای کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا، بریتانیا، اروپا و... به‌همراه داشت، البته با پایان همه‌گیری، انحرافات نرخ‌های تورمی در این کشورها که در 40 سال گذشته بی‌سابقه بوده باعث شده است بانک‌های مرکزی دنیا برای وضعیت‌های خاص و شوک‌های احتمالی بعدی نظیر کرونا در آینده در قبال استحکام قیمت‌ها و مهار تورم در چنین بحران‌هایی مسئولیت‌پذیری بیشتری به‌عهده بگیرند.

در بحث ارزش پول ملی و ارتباط نرخ ارز و تورم ما در ایران با یک مشکل تاریخی روبه‌رو هستیم. بسیاری از تصمیم‌سازان اقتصادی، ارز را خالق تورم می دانند در حالی که چنین نیست. به لحاظ مبانی نظری بسیار قوی در علم اقتصاد و از منظر تجارب جهانی و حتی داخلی این جریان برعکس است. این تورم است که باعث می شود که شما دچار کاهش ارزش پول ملی شوید.

ما در دوره بعد از جنگ تحمیلی، 6 بار در سال های 73، 77،  91، 97 ، 99 و 1401 دچار شوک ارزی شده ایم. پرسش اساسی این است که علت این شوک های سریالی چیست؟ پاسخ دشوار نیست. وقتی ریشه فنی تورم پابرجاست و موتورهای خلق تورم روشن است و اجازه تعدیل ارزش پول ملی با تکیه بر ارزهای نفتی داده نمی شود و ارز سرکوب می شود کاملا مشخص است که این سرکوب ارزی در نقطه ای از زمان کارایی خود را از دست خواهد داد و شوک های ارزی رخ می دهد. این نقطه زمانی در کشور ما عمدتا به زمان هایی بر می گردد که ما با مشکل و محدودیت های ارزآوری مواجه می شویم. در واقع هرآنچه در این سال ها سرکوب شده، خود را نشان می دهد و آثارش را روی قیمت نهاده ها، کالاها و... بروز می دهد. در این فرایند و نتیجه نهایی آن ما نمی توانیم افزایش قیمت های ناشی از شوک ارزی را دلیلی بر رابطه از سمت ارز به تورم تعبیر کنیم.

اگردلار 4200 بدبودچرادلار 28هزارتومانیرادوبارهتجربهکردیم

کشور ما سر این مساله تاریخی تاوان های سنگینی داده است. در تابستان 1401 دلار 4200 تومانی با همه تبعات و عوارض آن حذف شد، حال چه شد دوباره دلار 28هزار تومانی را شروع کردیم. اگر دلار 4200 تومانی بد بود چرا تجربه ای دوباره؟ کی قرار است با تبعات بسیار آن را اصلاح کنیم؟ اگر اینگونه مسائل حل نشوند نمی توانیم وارد سیاستگذاری درست شویم.

در مورد حذف صفرها از پول ملی از نظر کارکردهای فنی تأثیری در تورم نخواهد گذاشت. ممکن است فقط تأثیراتی از بعد صرفه جویی در اسکناس، تسهیل در کارکرد پول و کمی نیز آثار روانی داشته باشد.

در این وضعیت تورمی چه راهکارهایی را برای مهار و کنترل تورم پیشنهاد می کنید؟چه بخشی از این راهکارها در کوتاه مدت به مهار تورم کمک می کند و کدام راهکارها در بلند مدت جواب می دهد؟

برای راهکار کوتاه مدت به مجموعه ای از اقدامات نیاز است تا بتوان انتظارات تورمی را مدیریت کرد. لازم است فضای سیاسی و اقتصادی آرام شود. لازم است هرآنچه ذهن کارگزاران اقصادی را نسبت به تورم در افق پیش رو بد بین می کند ترمیم شود. لازم است برخی مسائل اعم از برجام (که فرسایشی شدن آن تبعاتی ایجاد می کند)، اف ای تی اف و... تعیین تکلیف شوند.

لازم است در خصوص کسری های بودجه و راه های تأمین مالی آن شفاف سازی شود، در مورد ارزآوری از طریق صادرات نفت، میزان ذخایر صندوق توسعه ملی و... اطلاعات شفافی ارائه شود.

بسته ای از عوامل برای مدیریت در این خصوص نیاز است تا افق شفاف و روشنی پیش روی کارگزاران اقتصادی قرار گیرد و سینگال های مثبتی از بهبود برایشان ارسال شود.

وقتی گام اول مهار تورم در جریان مهار انتظارات تورمی به درستی برداشته شد و از سوی شرایط برای آرامش در محیط اقتصاد فراهم شد، همزمان باید گامهایی برای اقدامات میان مدت  و بلندمدت برداشته شود تا رشد نقدینگی و رشد اقتصادی منطقی شود.

برای این کار نیاز به تصمیمات سخت است. لازم است دولت انضباط مالی ایجاد کرده و بین هزینه ها و درآمدهایش ارتباط منطقی ایجاد کند. عدم کسری بودجه دائمی و نیز ارتباط منطقی با سیستم بانکی و پایان دادن به سلطه مالی بر بانک مرکزی از جمله بایدهای دولت است. از سوی دیگر لازم است سایر نهادها مانند مجلس نیز ارتباط خود را با نظام بانکی منطقی کرده و  سیستم بانکی را ناخواسته دچار ناترازی های مشکل ساز نکنند.

در سمت عرضه کل اقتصاد که مربوط به وجه دیگر شعار سال یعنی رشد تولید و البته موثر بر قدرت خرید آحاد جامعه ایران می باشد نیز لازم است در کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت با برنامه عمل کرد. در دهه 90 میانگین رشد اقتصادی صفر بوده ولی در سه سال اخیر رشد اقتصادی به میانگین بلندمدت خود نزدیک شده که خبر خوبی برای اقتصاد کشور است. برای کوتاه مدت لازم است که رشد اقتصادی نزدیک به میانیگین بلندمدت خود یعنی 4 درصد پایدار شود. اما برای میان مدت و بلندمدت لازم است سمت عرضه را تقویت کنیم. از سویی باید عقب افتادگی های دهه 90 را جبران کنیم به طوری که لازم است رشد اقتصادی به حدود 8 درصد برای 4 یا 5 سال متمادی سوق یابد. شرط این قسمت هم بهبود کیفیت حکمرانی اقتصادی است. همه اینها برمی گردد به اینکه دولت اراده لازم و عملی داشته باشد. با نام گذاری سال این اراده مشهود است و امیدوارم این اتفاق رخ دهد.

گفت و گو از: مریم سلیمی

 

منبع: خبرگزاری تسنیم

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: مسئولیت پذیری بانک انتظارات تورمی بانک های مرکزی برای مهار تورم تورم در ایران مشکلات تورمی مسئولیت پذیر تجارب جهان مهار تورم علم اقتصاد ارزش پول ملی رشد نقدینگی سیستم بانکی رشد اقتصادی فنی و نهادی نشان می دهد کسری بودجه رشد اقتصاد بانک مرکزی کشور ما کوتاه مدت هدف گذاری نرخ تورم علوی راد سیاست ها فنی تورم ریشه فنی دلار 4200 گام اول بعد فنی روبه رو تورم ها سال ها روش ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۰۹۷۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داغ شدن زمزمه‌های ورود اژدهای سرخ برای مهار ایران؛ اهرم فشار پکن کجاست؟

واشنگتن خواهان مهار پکن در تهران است، اما کارشناسان می‌گویند این موضوع به این سادگی‌ها هم نیست.

نشریه فارن پالیسی در مقاله‌ای با عنوان «چین واقعاً چقدر بر ایران اهرم دارد؟» نوشت: حتی قبل از اینکه ایران صدها هواپیما بدون سرنشین و موشک را به سمت اسرائیل پرتاب کند، مقامات آمریکایی از چین خواسته بودند تا از نفوذ خود برای متقاعد کردن تهران برای مهار اقدامات تحریک‌آمیز خود و گروه‌های مقاومت در سراسر خاورمیانه استفاده کند.

حمله انتقام جویانه ایران که اولین حمله مستقیم این کشور به خاک اسرائیل بود، ایالات متحده را به استفاده بیشتر از اهرم بالقوه پکن در خاورمیانه ترغیب کرده است. چین مدت‌هاست که بزرگترین شریک تجاری ایران است و مقامات ارشد ایالات متحده از جمله رئیس جمهور جو بایدن، به طور علنی از پکن خواسته‌اند تا به کنترل تهران کمک کند، به ویژه در حالی که ماه‌ها حملات گروه انصارالله در دریای سرخ که توسط ایران تشویق می‌شوند، حمل و نقل جهانی را مختل کرده است. جان آلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی گفت: «حدود یک سوم از کل تجارت ایران با چین شکل می‌گیرد و این کشور به یک محافظ مهم برای منافع ایران در شورای امنیت تبدیل شده است. به نظر من چین تنها کشوری است که بیشترین توانایی را برای نفوذ بر ایران دارد، اگر بخواهد.»

با افزایش تنش بین اسرائیل و ایران، قانونگذاران آمریکا فشار را بیشتر می‌کنند. در تازه‌ترین اقدام، مجلس نمایندگان آمریکا با اکثریت قریب به اتفاق قانون تحریم‌های انرژی ایران و چین را تصویب کرد. این قانون برای هدف قرار دادن شرکت‌های چینی که نفت خام ایران را خریداری می‌کنند و در نتیجه پول را به اقتصاد ایران پمپاژ می‌کنند، طراحی شده است. این لایحه برای تصویب نهایی به سنا منتقل شده است.

جاش گوتهایمر، نماینده دموکرات کنگره گفت: «در حالی که ما اینجا هستیم، ایران از تجارت نفتی خود با چین برای آوردن درآمد ۱۵۰ میلیون دلاری در روز استفاده می‌کند. چین با واردات میلیون‌ها بشکه نفت در روز، ایران را در تجارت نگه می‌دارد و بودجه‌های مهمی را برای برنامه‌هایی چون توسعه موشکی و تسلیحات هسته‌ای فراهم می‌کند.

اگرچه ایالات متحده به طور فزاینده‌ای به دنبال چین برای تحت تأثیر قرار دادن ایران است، برخی کارشناسان هشدار می‌دهند که این موضوع به این سادگی‌ها نیست.

کمتر کشوری به اندازه چین با ایران روابط اقتصادی قابل توجهی دارد. چین برای بیش از یک دهه بزرگترین شریک تجاری ایران بوده است، یک رابطه طولانی مدت که عمدتا حول محور تجارت نفت بوده است. بین سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۳، شرکت‌های چینی واردات نفت ایران را بیش از سه برابر کردند و فروش را به بالاترین حد در ۱۰ سال اخیر رساندند.

اما روابط اقتصادی آن‌ها به لحاظ نفوذ نابرابر است. به عنوان مثال، سال گذشته بیش از ۹۰ درصد صادرات نفت خام ایران به چین بوده است. با این حال، چین تامین‌کنندگان بسیار دیگری فراتر از ایران دارد و عرضه تهران تنها ۱۰ درصد از کل واردات چین را تشکیل می‌دهد.

پاتریشیا کیم، یکی از همکاران موسسه بروکینگز، به فارین پالیسی گفت: پکن به‌عنوان بزرگ‌ترین شریک تجاری و حامی قدرت بزرگ ایران، از کانال‌های ارتباطی ممتاز با تهران برخوردار است و بدون شک نفوذ بیشتری بر این کشور نسبت به ایالات متحده یا متحدانش دارد.

او افزود: «اگر رهبران چین تصمیم بگیرند رویکرد مداخله جویانه‌تری اتخاذ کنند، سخت است بگوییم که پکن چقدر می‌تواند تهران را مهار کند.»

ویلیام فیگوروآ، کارشناس روابط چین و ایران در دانشگاه گرونینگن هلند، گفت: در حالی که چین از نظر فروش و تجارت نفت دارای اهرمی است، استفاده از این اهرم هم از نظر سیاسی و هم از نظر لجستیکی چالش برانگیز است.

به عنوان مثال، پالایشگاه‌های خصوصی چین که در بازار سیاه فعالیت می‌کنند، به طور غیرقانونی بیشتر نفت ایران را خریداری می‌کنند، نه پالایشگاه‌های دولتی. او گفت که این پالایشگاه‌های خصوصی «به‌شدت دشوار است که کنترل شوند» و کنترل مستقیم واردات نفت ایران از چین را برای پکن چالش‌برانگیز می‌کند.

مقیاس سرمایه‌گذاری چینی‌ها در ایران که عمدتاً توسط شرکت‌های خصوصی هدایت می‌شود، همچنان یک موضوع آزاردهنده در روابط بین دو کشور است. فیگوئروا گفت که چین به طور مزمن در ایران سرمایه‌گذاری ناکافی کرده است، که شکایت‌هایی را از سوی تهران برانگیخته و بر تمایل آن‌ها برای تن دادن به فشار چین تأثیر می‌گذارد.

دیگر خبرها

  • افت شاخص انتظارات تورمی به پیش از آغاز تحریم/ تدوام روند نزولی نرخ تورم
  • داغ شدن زمزمه‌های ورود اژدهای سرخ برای مهار ایران؛ اهرم فشار پکن کجاست؟
  • مهار ایران توسط چین؛ چالش‌هایی برای اهرم فشار آمریکا
  • درخواست آمریکا از چین برای مهار ایران، پکن اهرم فشار علیه تهران دارد؟
  • پیش‌بینی از وضعیت بازار اجاره‌بها/ رشد قیمت در راه است یا بازار مهار می‌شود؟
  • درخواست آمریکا از چین برای مهار ایران
  • درخواست آمریکا از چین برای مهار ایران/ پکن اهرم فشار علیه تهران دارد؟
  • خط حزب‌الله ۴۴۲ | شعله‌ای در دل تاریکی
  • خطرناک‌ترین استان‌های ایران در میزان «فرونشست»
  • ساخت یک شعله سه بعدی از سیاهچاله با استفاده هوش مصنوعی